تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Sunday, November 20

ای عاشقان ای عاشقان بر فرق خود کوبان زنید
گوش خران را بر کنید بر کله خوبان زنید
دنیا به آخر چون رسد افعی و حوری کاسب اند
سوی بهشت ار می روید بر چیز خود روبان زنید

Thursday, November 17

باید چیزی بنویسم. چیزی که از همه چیزهای نوشتنی دیگر بهتر باشد، عمیق تر، پرمغز تر و صد البته طنزآلودتر. باید چیزی بنویسم. چیزی که برایم هشتاد لینک بیاورد، هشتصد کامنت و دستکم هشت هزار خواننده. چیزی که چهار ستون مجازی وبلاگستان را بلرزاند و دانه دانه موی بر اندام خمیده بلاگر ها راست کند. چیزی که احاطه ام را بر همه چیز نشان بدهد، و هوش سرشارم را و نفوذ قلم پرنفوذم را. باید چیزی بنویسم. چیزی که روزمرگی زندگانی را بر ملا کند و خطوط قرمز روابط انسانی را درنوردد و روشنفکری بی مثالم را به رخ بکشد. چیزی که خبره ترین منتقدان "شالوده شکنی سکسوالیته وار" نویس را کیش و مات کند و به گول ترین شاعران "آه! قطره شبنم روی گلبرگ رز" نویس سور سرباز بزند. باید چیزی بنویسم. چیزی که اگر می توانستم حتما همین امشب به جای این $&شعر نوشته بودم...

Monday, November 7

سیخ های نیم خورده جوجه،
گیلاس های نیمه پر، نیمه خالی
و ذغال های نیم سوز نارنجی..

نیمه شب است!

قهقهه نیم برهنگان پری روی
ترانه های نیمه کاره ی نرینگان مست..

ساعت هاست،
پشتش عجیب می سوزد.
ضجّه هایش را نیم گوشی شنوا
-اما-
نیست!

کسی به فکر منقل نیست...

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]