تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Friday, January 11

شبی نمانده مرا بی عذاب و تخمم نیست
سپیده گو بدمد با عتاب، تخمم نیست
از این جهان و جهالش مرا شکایتی نبود
که زخمه و ثنای دو.رویان دمی به تخمم نیست
بر آن زمین که خر است صاحب و خرد بنده
تو بنده خری یا صاحب خرد به تخمم نیست
«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود»
به فرش فتاد از عرش و گفت تخمم نیست
چه غم گر این ره که می روم به منزلی نرسد
خوشم به رفتن و پایان ره به تخمم نیست
من این همه گفتم تو خواه پند گیر خواه ملال
همین مرا بس که بدانی هیچ تخمم نیست

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]