Tuesday, April 15
مرد سیگار می کشید. سیگار دود داشت. دود حلقه حلقه می شد. حلقه ها زنجیر می شدند. زنجیر به پای زن می افتاد. پای زن خسته بود، خسته از ایستادن مدام. ایستاده بود بر شانه ی زمین. شانه های زمین دیگر فرسوده شده اند. فرسودگی اما از ردّ چکمه ها ست. چکمه پای افزار مرد است. مرد همچنان سیگار می کشد و .....
Subscribe to Posts [Atom]