تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Wednesday, April 16


کلاس پنجم ابتدایی در بخش قرائت با صوت از مدرسه انتخاب شدم برای مسابقات در منطقه ی یازده. منکر نمی شه شد که در مقیاس خودش مسوولبت سنگینی بود و روز مسابقه برای استان تهران انگار همه این بار سنگین رو طوری روی شونه ی من قرار داده بودند که مرکز ثقلش حوالی ناف بلکه یه نمه پایین تر افتاده بود. توی سالن نشسته بودیم و یکی یکی صدامون می کردند یرای قرائت. هر چی به حرف «و» نزدیکتر می شد، فشار
پشت شیر فشارشکن هم بیشتر می شد. دردسرتون ندم، حتی اسم خودم رو هم نمی تونستم بی غلط قرائت کنم.

در اون لحظه خودم رو دهقان فداکاری می دیدم که آبروش در برابر مسوولیتش هیچی نبود اما مشعل اونجوری هم جلو بچه ها ضایع بود. اتفاقا یاد پترس هم افتادم ولی حتی اگه انگشتم در سوراخ سد جا می شد، باز خیلی صورت خوشی نداشت که دست به سد جلوی داورها حاضر بشم ....

" پس مهراد چه کرد؟ "





This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]