تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Tuesday, May 27


و می گفت
خودت را تکه تکه می کنی
برای خنده شان
نگاهشان
و یک کلیک
که صفحه ای باز شود
و تو یکبار دیگر هم که شده
دیده شوی

گفتمش خاموش!
که جز از دل
که جز برای دل
دل خویش
هیچ
نمی گویم..

به او گفتم خاموش!
به تو می گویم اما
که
او
راست
می گفت...

و مگر جز آن است که حقیقت پخش است؟
مرا ازاین جهل برهانید
چیستیم
جز تصویری بینهایت
از بینهایت تصویر
از نگاه همگان
و در نگاه همگان؟

راستی را خوشا به حالت
اگر محتاج نگاه
نیستی!
و اگر می توانی باشی
بی آنکه کسی باشد
تا ببینندت،
خب باش!

و من
به همین نگاه ها
همین لبخندها
و همین صداهای آشنا
خوشم
و تو!
تو که می دانی هستی، نه؟؟
بگذار من هم با همین ها خوش باشم

خوش باشم
که
هستم...







This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]