Friday, May 9
و اگر ماهیت کشک چیزی جز کشک بود، آن چیز جدبد می بایست در جسم کشک جایگزین روح کشک می شد و آنگاه آیا می شد آن چیزی را که روحش چیزی جز کشک بود کشک نامید یا نه که اگر نمی شد پس باید به نام آن روح جدید آن را می نامیدند و در این حال سرنوشت خود این روح جدید چه می شد که نامش بر جسم دیگری نهاده شده بود و از همه مهمتر آنکه بر سر واژه کشک چه می آمد و آیا باید واژه ی کشک را به چیز دیگری غیر از آنچه تا کنون کشک می نامیدیم نسبت می دادیم که این به طریق اولی منتفی است چون روح آن چیزی که می خواهیم کشک اتلاق کنیم حقیقتاٌ کشک نیست پس به استقرا می توان نشان داد که نمیتوان واژه ی کشک را بر هیچ روح دیگری نهاد مگر خود کشک که آن هم درارجاع به ابتدای بحث نام دیگری گرفت جز کشک و مخلص کلام آنکه به هیچ طریق عقلانی نمی توان وجود واژه کشک را در زبان توجیه کرد چرا که نام هیچ چیز کشک نیست و آنچه ما کشک می نامیم که استخوانی رنگ است و می سابندش و بر آش می ریزند در حقیقت باید نام دیگری داشته باشد که چون نمی دانیم چیست برای سهولت از این پس آنرا کشک می نامیم.
Subscribe to Posts [Atom]