Saturday, October 18
عشق چیست؟
جایی مهمان هستی. خوش می گذرد. در حال رقص باد عجیبی در شکمت می پیچد. خدا را شکر می کنی که آن وسط خیلی شلوغ است. در لحظه ی مناسب در حالی که لبخندی به لب داری تقّه را رها می کنی. اگر شریک رقصت اندکی باهوش تر بود، از محو شدن ناگهانی لبخندت می فهمید که اتفاق ناگواری افتاده، اما نمی فهمد. آهنگ تمام شده. مظلوم در گوشه ای می نشینی. دیگران با شروع آهنگ بعدی مشغول می شوند. کسی حواسش نیست. حالا دیگر تو مانده ای و آن چیزجامدی که در کونت چسبیده...
عشق، رؤیای آن چسی است که چس نبود!!
جایی مهمان هستی. خوش می گذرد. در حال رقص باد عجیبی در شکمت می پیچد. خدا را شکر می کنی که آن وسط خیلی شلوغ است. در لحظه ی مناسب در حالی که لبخندی به لب داری تقّه را رها می کنی. اگر شریک رقصت اندکی باهوش تر بود، از محو شدن ناگهانی لبخندت می فهمید که اتفاق ناگواری افتاده، اما نمی فهمد. آهنگ تمام شده. مظلوم در گوشه ای می نشینی. دیگران با شروع آهنگ بعدی مشغول می شوند. کسی حواسش نیست. حالا دیگر تو مانده ای و آن چیزجامدی که در کونت چسبیده...
عشق، رؤیای آن چسی است که چس نبود!!
Subscribe to Posts [Atom]