تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Thursday, January 30

همانطور که میبینی ادیت شده است!

بوسه در مذهب او ممنوع است و من، ... من، ناتوان از اين عطش که در عمق جانم ريشه دارد. تنها نوشتن آسوده ام می کند. نوشتن بهانه ی مغازله است و من که زمانی غزل خوب می سرودم، قالب نثر را برای اين غزل نو برگزيده ام. کلمه به کلمه ی نوشته هايم عطر

تمنای وصال دارند.
عطر سکرآور گريبانش، وسوسه ی سرنهادن بر شانه هايش، هجوم شوق گرمای آغوشش
از خود بی خودم می کنند و من در اين بلوغ ديررس در خود می سوزم.

کسر شأن نیست من همچین چیزایی بنویسم؟ ها؟
حالا گیریم واقعأ اینطوری هم باشه ....


تو خود کیستی؟ مگر نه آن که با تمام این احوالات جوی نمی توان از زندگی درس نگرفت و ندانست که زندگی همان مردگی است اما از بهر زندگان مرده. پس سرانجام قدرت انجام این کار را یافتیم.
بسنج این تفت را!

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]