تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Monday, April 19

خیلی وقته که می خوام یه چیزی بهت بگم... زبونم نمی چرخه اما... صدام تو گلوم خفه میشه... از تو حنجره م سُر می خوره میره پایین... میره تو دلم... شب بی خواب میشم... تو کنارمی، حرفها تو دلم ه... ولی نمی تونم بگم... صدام بالا نمیاد... پهلو به پهلو میشم... نه... زانوهامو بغل می کنم... مچاله میشم... به دلم فشار میاد... خب می گوزم... تو باز بهم میگی کثافت... ولی نمیدونی این حرفای نگفته بود... حق داری... من اما ناامید نمی شم... شاید فردا شب زبونم باز شد... آخه خیلی وقته که می خوام یه چیزی بهت بگم...





This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]