Wednesday, May 12
سه روز بود
بر شیشه ی غبار گرفته بالا می رفت
آرام آرام...
یک تکه ی لاستیک
در انتهای یک دسته چوبین
در میان دو دست کارگر آبی پوش،
اما...
او راکُشت وشُست!
تا به امروز
هیچ کجای جهان
از آن مورچه ی آنارشیست
بر پنجره تراز چهل و هفتم آن آسمانخراش
یادی نشده،
هیچ...
بر شیشه ی غبار گرفته بالا می رفت
آرام آرام...
یک تکه ی لاستیک
در انتهای یک دسته چوبین
در میان دو دست کارگر آبی پوش،
اما...
او راکُشت وشُست!
تا به امروز
هیچ کجای جهان
از آن مورچه ی آنارشیست
بر پنجره تراز چهل و هفتم آن آسمانخراش
یادی نشده،
هیچ...
Subscribe to Posts [Atom]