Saturday, May 22
شب به خوابم می آیی
باز اضطراب قدمهایت را می شنوم
آنگاه که در راهروهای پیچاپیچ یک مفز خاموش
حس وحشت آور گمشدگی را به تمامی لمس می کنی.
به جستجوی چه می آیی بی فانوس و بی بلد راه
شب از پس شب در این هزارتوی ناهموار؟
کدام گم گشته را می جویی
وجب به وجب در این خزارژوی شاتموار؟
قافیه رو حال کردی؟
نه جون من این قافیه آخری رو حال کردی...
باز اضطراب قدمهایت را می شنوم
آنگاه که در راهروهای پیچاپیچ یک مفز خاموش
حس وحشت آور گمشدگی را به تمامی لمس می کنی.
به جستجوی چه می آیی بی فانوس و بی بلد راه
شب از پس شب در این هزارتوی ناهموار؟
کدام گم گشته را می جویی
وجب به وجب در این خزارژوی شاتموار؟
قافیه رو حال کردی؟
نه جون من این قافیه آخری رو حال کردی...
Subscribe to Posts [Atom]