Wednesday, January 3
دخترک در را بست و پرده را کشید. ژاکت، پیراهن، و دامنش را از تن درآورد. ممه دان ش از دانه های رنگارنگ اسمارتیز درست شده بود.. پسرک نفس عمیقی کشید و سرش را پایین انداخت...
مسواک زده بود.
ّ
مسواک زده بود.
ّ
Subscribe to Posts [Atom]