تفتستان

جایی است که در آن تفت می دهند

   

Friday, June 28

ناتوان شده ام نسترن. خانه تا کبابی سر نبش چهار دقیقه بود پارسال. پریشب بیست و پنج دقیقه کشید. شاید چون جوجه گرفتم جای چنجه. ها؟ تو که دانشگاه رفته ای، ممکن است گذر زمان با اندازه جانداری که کبابش را می خوری نسبت عکس داشته باشد؟ چون کبابی که سر خود دور نمی شود از خانه، می شود؟ کف پایم مور مور می شود. می خندد انگار ریز ریز به زانوی لرزان. نصف سیخ جوجه مانده از پریشب. در راه آشپزخانه ام که برایت گرم کنم. خیلی وقت است. نمی دانم کباب جانور ریزتر از مرغ بود چقدر طول می کشید. ملخ مثلا. چون تخت که سر خود دور نمی شود از یخچال، می شود؟

Tuesday, June 25

بدن های بی سر که دور می شوند،
کوهی از کله های پوکِ به جا مانده،
من،
و این فندق شکن زنگار بسته بزرگ..

رؤیایی دارم.

Sunday, June 23

 عوووووووووووووووو
زوزه می کشد داف
در سوگ سینه سوز یکی سگ توله

نک منم بی خوابِ سرخوشی آن شب
که کر کند جغد پیر را زوزه سگ توله گان
در سوگ سینه سوز هر چه داف


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]